آموزش عاشق شدن باید بدونی چجوری عاشق شی درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید تو جامعه اتفاقات دردناک عجیبی دیدم از قتل تا خودکشی دیدم جونا دارن یه کلاه بزرگ سر خودشون میزارن بنام عشق و هر کسی هم یک روز دچارش میشه دیدم غم و بدبختی مردم از چار چیزه بیکاری ، خانواده ، عشق ، دین دوست دارم همه خوشبخت باشید از خدا کمک بخواهید من سعی میکنم تو این وبلاگ در باره عشق و خونواده مطالبی اموزنده قرار بدم امید وارم استفاده کنید آخرین مطالب
نويسندگان
علی مرضیه لینک های مفید دو شنبه 6 دی 1390برچسب:فریب دختران , عاشقانه , عاشقانه ها , عشق ممنوع , عشق چیست , عشق یعنی , عشقولانه , عشق و نفرت , عاشقی , دوست دختر یابی , دوست پسر یابی , دوستی , روانشناسی , روابط زنا شویی , روابط نا مشروع , نامزدی , عاقبت روابط نا مشروع , داستان روابط نا مشروع , عشق خیابانی , داستان عاقبت دوست پسر داشتن , داستان عاقبت دوستی با پسر , داستان عاقبت روابط نامشروع , شناخت قبل از ازدواج , ازدواج موفق ,توصیه های قبل از ازدواج, :: 1:1 :: نويسنده : بردیا
ارزش چيست و آيا ارزش دينى چيزى خارج از معناى مطلق ارزش است؟
انسان براى حفظ حيات خويش به چيزهاى مختلفى نيازمند است و هرچيزى که بهتر بتواند او را در طريق حفظ حيات و سلامت يارى دهد براى او ارزش است; به طور مثال، نان يک شىء ارزشمند براى انسان است; چون انسان در طريق زندگى به نان نياز دارد. البتّه آب ارزشمندتر است; زيرا براى حفظ حيات به آب بيش از نان نيازمنديم. انسان قادر است بدون غذا، روزها زندگى کند، امّا بدون آب امکان ادامه ى حيات براى او نخواهد بود. خلاصه، آنچه به انسان کمک مى کند که بتواند زندگى و سلامت و شادابى خود را حفظ کند براى او ارزشمند است. اگر انسان صرفاً يک موجود مادّى بود، تنها کالاهاى مادى، مانند، نان، آب، غذا، لباس، مسکن، مناظر زيبا و ساير خوردنى ها و پوشيدنى ها که براى انسان لذّت بخش است، براى او ارزش داشت; امّا از آن جا که انسان يک موجود جاودانه است و تا خدا خدايى مى کند عمر بلند او هم پايدار است، آن چيزهايى هم که به انسان کمک مى کند تا در طريق حيات جاودانه سعادتمند باشد، براى او ارزش است و حتى ارزش آن ها بيش تر و پايدارتر از ارزش هاى مادى است; چرا که نان و آب و ارزش هاى مادى به انسان در طريق حيات دنيا که حيات محدودى است يارى مى رساند، ولى آن ارزش ها، انسان را براى ابد و سعادت ابدى کمک کنند; مثلاً انس و عبادت با پروردگار متعال يک ارزش است و روح انسان را براى برخوردارى از نعمت هاى برترى که خداى متعال به انسان وعده داده است آماده مى کند. خدمت به خلق خدا نيز يک ارزش است و انسان را پاکيزه و قدرتمند مى کند که بتواند از نعمت هاى جاودان برخوردار شود. کسب معرفت نيز يک ارزش است; زيرا انسان براى طىّ طريق و پيدا کردن آن هدف والاى جاودانه به چراغ احتياج دارد. همان طورى که چراغ در شب براى انسان يک ارزش است، معرفت هم در شب دنيا براى وصول به صبح سعادت يک ارزش است.
بنابراين، مى توان ارزش ها را دو دسته کرد: ارزش هاى دنيايى که انسان را در طريق زندگى دنيا کمک مى کنند و ارزش هاى برتر که انسان را در طريق زندگى دنيا و آخرت کمک کنند. پس، ارزش بر اساس ديدگاه هاى انسان شناختىِ مختلف، تعاريف متعددى دارد و از ديدگاه ما، که انسان را موجود جاودانه مى دانيم، تعريف ارزش همين است که گفته شد.
عناصر ارزش هاى دينى کدام اند، چگونه مى توان به آن شناخت پيدا کرد و چه امورى اين ارزش ها را در ديد ما تبديل به ضد ارزش مى کند و يا به عکس، و در اين زمينه چه خطراتى ما را تهديد مى کند؟
ارزش هاى دينى همان مسائلى است که در دين خدا به صورت امر و نهى و ارشاد آمده است. آنچه براى ما طيّب و پاکيزه و در راه رشد و تعالى ما مؤثّر بوده، خداى متعال به وسيله ى رسالت رسول گرامى اش بر ما حلال و آنچه را پليد و آلوده و در تعالى انسان زيان بار بوده حرام کرده است; بنابراين حلال خدا ارزش هايى است که ما را به آن فراخوانده اند و حرام خدا ضدّ ارزش هايى است که ما را از آن در رفتار و اخلاق و اعتقاداتمان نهى کرده اند.
اگر گوهر بسيار گران بهايى، مثلاً يک انگشتر الماس را به دست کودک سه چهار ساله ى خود بدهيم، چندان قدرشناسى نمى کند و در حفظ آن نمى کوشد; زيرا ارزش اين انگشتر را نمى داند; امّا اگر اين انگشتر را به کسى بدهيم که قيمت و کاربرى اش را در تبديل به ارزش هاى ديگر مى داند و مى شناسد، قدردانى مى کند و در حفظ آن کوشا خواهد بود; بنابراين، معرفت به قدر و ارزش، اوّلين چيزى است که موجب حفظ ارزش ها مى شود و غفلت از قدر و ارزش، اولين چيزى است که انسان را نسبت به آن ها بى توجه مى کند; پس اولين قدم در حفظ ارزش ها معرفت به آن ارزش هاست که اگر اين معرفت ايجاد شد و گرد وغبار غفلت کنار رفت، گوهر شناخته مى شود و هر کس گوهرشناس باشد از گوهر به خوبى حفاظت مى کند.
اگر انسان بداند که در دستورهاى دينى، گنج سعادت او نهفته است، آن ها را به خوبى حفظ و رعايت مى کند; امّا اگر غفلت کند و سرسرى بگذرد، به بهاى اندک اين گنج را مى فروشد و بعد هم به حسرت ابدى مبتلا مى شود.
نکته ى ديگر اين که، انسان وقتى که به دنيا مى آيد هيچ علمى ندارد. قرآن کريم مى فرمايد: (و الله أخرجکم مِنْ بُطون اُمَّهاتِکم لا تعلمون شيئاً)همان طور که نمى تواند راه برود. آرام آرام خزيدن را آغاز مى کند، به اصطلاح «سينه خيز »مى رود، بعد به تدريج چهار دست و پا راه مى رود، بعد مى ايستد، امّا افتان و خيزان راه مى رود، تا هنگامى که بتواند با استقامت بايستد و با استوارى راه برود. ملاحظه مى کنيد که شيوه ى رفتن را از حيوانى آغاز مى کند و به شيوه ى خاصّ انسانى مى رسد. در معرفت و قبول ارزش و تعهّد به ارزش ها هم انسان چنين سيرى دارد; ابتدا به طريقه ى حيوانى زندگى مى کند و مدّتى اين حيوانى زندگى کردن هم تغيير مى کند. بعد از اين، گاه مى ايستد و سر به آسمان برمى دارد و در دنيا و خودش فکر مى کند. ممکن است اين تفکّر او را به استقامت برساند و ممکن است تا آخر عمر هم حيوانى زندگى کند و عقلش در خدمت حيوانيّتش باشد; مثل اسب سوارى که افسار اسب را برگردن او انداخته و اسب هر جا بخواهد او را مى برد، نه اين که سوارکار اسب را ببرد. انسانيّت و عقلانيّت انسان هم مى تواند در خدمت حيوانيّت او قرار بگيرد; و به عکس هم مى شود; يعنى حيوانيّت، شهوات و تمايلات نفسانى اش در خدمت عقلانيّتش قرار بگيرد و مرکب آن باشد، و فقط زمام امور در دست سوارکار باشد; بنابراين جوان ها نياز به معرفت دارند. اين که جوان ها را از بزرگ سالان و از اهل معرفت جدا مى کنند در حقيقت چراغ هدايت را از آن ها مى گيرند. جوان يک وجود پرشور نيرومندى است که نياز به چراغ زندگى دارد و اين چراغ در اختيار بزرگ سالان صاحب تجربه و معرفت است. متأسفانه برخى تبليغات به جوان ها اين گونه القا مى کنند که تو به بزرگ سالان نياز ندارى. اين سخن مثل اين است که ما به بشريّت که نياز به انرژى و نور و هدايت دارد بگوييم که تو به چراغ و خورشيد وتابش ستارگان نياز ندارى; بنابراين، بزرگ سالان بايد با رأفت و رحمت و رفق و مدارا با جوانان رفتار کنند و معرفت و انديشه هاى ناب خود را با صميميّت در اختيار آن ها قرار دهند، و گرنه آن ها نمى توانند راه را بيابند، مگر با مدد علم و دانش و معرفت و تقوا. دانش به تنهايى سعادت انسان را تضمين نمى کند، مگر اين که جهت گيرى دانش مشخص باشد. اگر جهت گيرى دانش، خدمت به بشريّت و هدايت بشر شد اين دانش، ارزشمند است، امّا اگر به زيان بشريّت به کار رفت، در مرگ و بيمارى مصرف شد، مثلاً دانشى که بمب شيميايى مى سازد، دانشى که اسلحه ى کشتار جمعى مى سازد، اين يک دانش زيانبار است و ارزش ندارد; هر چند سازندگان اين ها دانشمندند، امّا دانشمندى که به زيان بشريّت کار مى کند.
چگونه مى توانيم از عناصر رسانه اى نظير: کتب، مجلّات، مجموعه ى مطبوعات، صدا و سيما، ويدئو و ماهواره و اينترنت، خوب استفاده کنيم و اگر خطرسازند چه طور جوانان و فرزندانمان را از خطر آن ها نجات دهيم؟
اين وسايل مثل يک ليوان است. مى شود داخل ليوان آب گوارا باشد و مى شود سم باشد. کتاب و مجلّه و مانند اين ها چيزى جز ظرف نيستند. ظرفى هستند که محتوايى دارند. محتواى اين ها ممکن است ارشاد باشد، يا اضلال. آدرس و نشانى که در کتاب نوشته شده است، اگر درست باشد، شما را به مقصود مى رساند و، اگر درست نباشد، نه تنها شما را به مقصود نمى رساند، بلکه از مقصود دور مى کند.
بنابراين، در اين ظرف اگر ارزش هاى مفيد، و ره گشاى روشن گر باشد موجب هدايت انسان است. همان طورى که انسان عاقل و دقيق، دل به سخن هر کسى نمى سپارد و هر نشانى اى را قبول نمى کند مگر اين که اطمينان کند که درست، حق و ره گشاست; در مورد اين وسايل هم همين طور است. بايد با دقت از اين وسايل استفاده کرد. قرآن کريم مى فرمايد:
(يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ قُواْ أَنفُسَکُمْ وَ أَهْلِيکُمْ نَارًا)[2].
از اين عبارت مى توان فهميد که انسان هميشه در معرض سقوط و لغزش است، اگر خودش و اهل بيت و خانه و خانواده و فرزندان خود را نگه ندارد، ساقط مى شود; مثل کسى که در يک راه باريکى که هر دو طرفش پرتگاه است حرکت مى کند; اگر يک لحظه چشمش را ببندد ماشينش يا به سوى راست مى رود يا به سوى چپ. اليمين و الشّمال مضلّة والطريق الوسطى هى الجادّة بايد سعى کنيم که خودمان را نگه داريم و فريب ظاهرهاى زيبا و باطن هاى زهرآگين را نخوريم و از اين ظرف ها به شرطى که مظروفش هم خوب باشد استفاده کنيم.
درباره ى صدا و سيما هم اگر فرض کنيم که تمام اين برنامه ها خوب و مفيد و ارزشمند و ره گشاست; امّا ظرفيّت و حجم ذهنى انسان محدود است و اگر بيش از ظرفيّت در ظرف ذهن و مغز بريزد موجب آشفتگى، خستگى و پژمردگى مغز مى شود. فرض کنيد، مقدار زيادى ميوه و خوراکى هست که همه ى آن ها هم حلال است; امّا اگر کسى بيش از ظرفيّت معده اش بخورد، دل درد مى گيرد. اگر انسان شنيدارها و ديدارها را به حساب و منظم دريافت نکند، همان دل درد ذهنى برايش رخ مى دهد. در اين انبار، مرتّب کالا وارد شده و بر روى هم ريخته شده و منظم چيده نشده است و اين يک انبار آشفته اى است که صاحب انبار هيچ وقت نمى داند چه دارد، ولى همه چيز هم دارد. به خاطر همين هم درست نمى تواند فکر کند.
نبايد ذهن را از مطالبى که انسان روى آن نينديشيده و دسته بندى و انتخاب نکرده پر کرد. البتّه اين بر فرضى است که همه ى برنامه ها خوب و مفيد باشد، که باز هم بايد برنامه ها به اندازه ى ظرفيت انسان گزينش شود تا انسان فرصت کارهاى ديگر را هم داشته باشد، بتواند با اهل خانه و خانواده اش انس بگيرد، با آن ها گفت وگو و شوخى و رفع خستگى کند.
امّا اين فرض که همه ى برنامه هاى صدا و سيما خوب و مفيد است فرض غلطى است. بسيارى از برنامه ها ممکن است براى بسيارى از افراد مفيد نباشد و وقت گير باشد. پس بايد بهترين را انتخاب و استفاده کرد. انسان به هر چه دل سپرد، آرام آرام اين دل سپردگى موجب هم رنگى با آن خواهد شد. فرض کنيم انسان به فردى که سخنان ناروا مى گويد، آرام آرام گوش کرد، او هم بى اختيار همان سخنان ناروا را مى گويد. بچه ى سه چهار ساله اى که فيلمى را مى بيند، اولين کلماتى که از آن فيلم ياد مى گيرد سخنان زشتى است که بازيگران فيلم با هم ردّ و بدل مى کنند; بنابراين بايد خود را حفظ کرد، فکر نکنيم که اگر خود را دربست در اختيار اين رسانه ها گذاشتيم از عمرمان خوب استفاده کرده ايم. عمر انسان کابين سعادت اوست. انسان بايد بداند آن را کجا و چگونه مصرف مى کند; بنابراين بايد با احتياط از اين رسانه ها استفاده کرد و افرادى هم که توليد کنندگان برنامه هستند بايد بازتاب برنامه هاى خود را در اخلاق اجتماعى بنگرند.
وظيفه ى مسئولان در قبال ارزش هاى جامعه ى اسلامى چيست؟
گفتگو با حجة الاسلام و المسلمين حسينى
حاکمان اسلامى و تمام ارکان حکومت اسلامى موظّف اند سه چيز را براى جامعه تأمين کنند و از آنچه که مباين با آن سه چيز است جلوگيرى کنند:
اوّل اين که، جامعه را به غناى لازم برسانند. جامعه ى فقير، يک جامعه ى دينى نيست. جامعه ى اسلامى بايد يک جامعه ى غنى توانمند باشد که هر کس بتواند نتيجه ى تلاش خود را در سفره ى برخوردارى خودش ببيند.
دوّم اين که، براى سلامت جسم جامعه نهايت کوشش را داشته باشند. طورى نباشد که در توليد غذاى سالم و نظارت بر سلامت غذا و امنيت محيط ناتوان باشند. بايد همه ى کارها دراين جهت باشد. اين کار فقط وظيفه ى وزارت بهداشت نيست، بلکه وزارت صنايع هم اولين مسئوليتش، قبل از پرداختن به صنعت، توجه به سلامت مردم است و جهت گيرى رشد صنعت را بايد در اين جهت ببيند.
سوّم که مهم تر از اولى و دومى است، سلامت روح و ايمان مردم است.
بنابراين، نگاه نخستين همه ى ارکان حکومت اسلامى بايد به اين سه امر باشد و کارهاى ديگر را در جهت اين سه وظيفه سامان دهى کنند; البته برخى نسبت به اين امور مسئوليت بيش ترى دارند، امّا بالاخره همه مسئول اند. همه ى مسئولين بايد تلاش کنند که جامعه ى اسلامى به اين سه مطلوب بلند، به خصوص مطلوب سوّم برسد; جامعه اى توانمند، ثروتمند، سالم، پرنشاط، پرايمان و باغيرت بسازند که بتواند از شرف و ايمان و ارزش هاى والاى الهى، که خدا به آن ارزش ها دعوت کرده است، دفاع کند.
در پايان از اين که، فرصت ارزشمندتان را در اختيار ما قرار داديد کمال تشکر را داريم و اميدواريم که خوانندگان محترم بهره ى کامل را از فرمايش هاى حضرت عالى ببرند.
نظر اسلام درباره ى روابط دختر و پسر (صحبت کردن، دوستى هاى خيابانى، رابطه ى تلفنى) چيست؟
ابوالقاسم مقيمى حاجى
از آن جا که تعداد زيادى از افراد جامعه ى اسلامى ما را جوانان تشکيل مى دهند، دشمنان اسلام، با تهاجم فرهنگى و توطئه هاى گوناگون، جوانان را مورد هدف قرار داده اند تا بتوانند با سرگرم کردن ايشان به مسائل پوچ و بى اساس، نشاط و کارآمدى آنان را از بين ببرند و کشور را از اين سرمايه هاى گران بها محروم نمايند.
مسئله ى ارتباط دختر و پسر نيز، به گونه اى که در جامعه ى ما مطرح است، بى ارتباط با مطالب ياد شده نيست; البته اين مسئله از زواياى مختلفى قابل ارزيابى است که در آغاز اين بحث، به دو نکته ى مهم آن اشاره مى کنيم :
نکته ى اول: ايام جوانى دوره ى شور احساسات، شوق جنسى و نشاط جسمى است. با بيدار شدن قواى مختلف جسمى، توجه به مسائل عاطفى و جذابيت هاى ظاهرى جنس مخالف زيادتر مى شود. اين بلوغ طبيعى، در پيدايش دوستى ها و روابط دختر و پسر تأثير به سزايى دارد.
نکته ى دوم: همه ى ما معتقديم که انسان موفّق کسى است که اهداف مشخصى در زندگى داشته باشد و براى رسيدن به آن برنامه ريزى نمايد و راه مناسب را انتخاب کند. يک جوان نيز، بايد سعى کند راهى را انتخاب نمايد که او را به يک زندگى مطلوب ايده آل و سرشار از آرامش، کمال و شادى برساند.
انسان داراى نيازمندى هاى روحى و جسمى بسيارى است و براى رسيدن به تکامل و آرامش بايد به هر دو بعد مادى و معنوى خود بپردازد; از طرفى دين اسلام داراى مجموعه قوانين کامل و جامعى است که به همه ى نيازمندى هاى انسان توجه نموده و در تعاليم خود، مصالح عمومى و سعادت دنيا و آخرت را مدّ نظر قرار داده است.
بر اين اساس، اسلام براى پاس دارى از حريم پاکى و جلوگيرى از انحرافات، رعايت ضوابطى را در روابط دختر و پسر ضرورى دانسته و آزادى مطلق و بدون حساب و دوستى ها و عشق بازى هاى مصطلح امروزى را ناپسند و مردود شمرده است. اسلام صحبت کردن زن و مرد را در موارد ضرورى و در جريان رسيدگى به کارهاى روزمره ى زندگى حرام ندانسته است; اما براى پيش گيرى از پيامدهاى سوء احتمالى، آنان را از اين گونه روابط برحذر داشته است.
خداوند در قرآن کريم مى فرمايد:
(قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّواْ مِنْ أَبْصَـرِهِمْ وَ يَحْفَظُواْ فُرُوجَهُمْ ذَ لِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرُم بِمَا يَصْنَعُونَ وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَـتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَـرِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لاَ يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا); به مؤمنان بگو چشم هاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گيرند و عفاف خود را حفظ کنند! اين براى آنان پاکيزه تر است. خداوند از آنچه انجام مى دهند آگاه است; و به زنان با ايمان بگو چشم هاى خود را (از نگاه هوس آلود) فروگيرند و دامان خويش را حفظ کنند و زينت خود را، جز آن مقدار که نمايان است، آشکار ننمايند.[3]
در اين آيه به صراحت دستور داده شده است که زن و مرد نامحرم به يکديگر نگاه نکنند واز نگاه هاى هوس آلود پرهيز نمايند. به راستى، اگر به اين آيه ى مبارکه عمل شود و دختر و پسر نامحرم از ابتدا به يکديگر توجه ننمايند و به هم نگاه نکنند، آيا دوستى ها و عشق هاى خيابانى به وجود مى آيد؟
حضرت على(عليه السلام) مى فرمايد:
نِعمَ صارف الشهوات غضّ الابصار; چشم پوشى از نگاه، بهترين عامل بازدارى از شهوت است.[4]
هم چنين، خداوند در قرآن خطاب به زنان پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد:
(فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً);[5] به گونه اى هوس انگيز سخن نگوييد تا بيماردلى در شما طمع نکند، و به گونه اى شايسته و معمولى سخن بگوييد.
به راستى، آيا روابط ميان دختران و پسران جوان، با آن ميل و کشش جنسى که طبيعت سنّ جوانى است، از نگاه هاى آلوده و صحبت هاى هوس انگيز خالى و مبرّاست؟ آيا با درنظرگرفتن اين کلام صريح الهى مى توان حکم جواز اين گونه روابط را صادر نمود؟
شايد عدّه اى مدّعى باشند که ارتباطى مورد نظر ماست که از اين مسائل به دور باشد! در پاسخ اينان بايد گفت: اصرار و تأکيد فراوانى که امروزه بر اين روابط مى شود، شاهدى است بر اين که انگيزه ى ديگرى ، هر چند غير مستقيم و مخفى، در اين کار موجود است; لذا ممکن است روابطى ايجاد شود که در ابتدا ظاهراً عارى از اين گونه مسائل باشد، اما از آن جا که سن جوانى اوج کشش جنسى و عاطفى است، به تدريج و برطبق طبيعت بشرى، اين روابط، آلوده به نگاه ها، صحبت ها و رفتارهاى هوس آلود مى شود. علامه مجلسى در ضمن حديثى نقل مى کند:
کسى که به حرام دستش را به دست زنى برساند، چون به صحراى محشر در آيد، دستش بسته باشد; و کسى که با زنان نامحرم، خوش طبعى، شوخى و مزاح کند، خداوندگار در عوض هر کلمه، هزار سال او را در محشر حبس مى کند; و اگر زنى راضى شود که مردى به حرام او را در آغوش بگيرد، ببوسد يا به حرام با او ملاقات نمايد و يا با او خوش طبعى و شوخى کند، بر آن نيز گناهى همانند آن مرد است.[6]
حال، قضاوت به عهده ى خواننده ى محترم است که تشخيص دهد « آيا دوستى هاى تلفنى، رفتوآمدها و روابط ميان دختر و پسر مشمول اين آيات و روايات مى شود يا خير؟» آيا باز هم مى توان ادعا نمود که اين روابط بدون اشکال است؟
نکته ى ديگرى که وجود دارد اين است که بعضى افراد اين روابط را بدين صورت توجيه مى کنند که «براى ازدواج، شناخت کامل لازم است و شناخت، بدون ارتباط ممکن نيست!»
در پاسخ بايد گفت: بدون ترديد، دختر و پسر بايد با ديدى باز و با شناختى کامل از استعدادها و خصوصيّات اخلاقى و فرهنگ يکديگر، زندگى مشترک را شروع نمايند، تا در فراز و نشيب هاى زندگى هم راز و هم دل يکديگر باشند; امّا شناختى کامل و دقيق است که با عقل و خرد و ارزيابى صحيح طرفين به دست آمده باشد; لذا بايد سعى کنيم از پيش داورى و قضاوت درباره ى ديگران جداً بپرهيزيم; زيرا وقتى به کسى علاقه ى وافرى داشته باشيم ضعف هاى او را نمى بينيم و اگر از ابتدا نگرش منفى درباره ى فردى داشته باشيم، خوبى هايش را در نظر نمى گيريم! بسيار روشن است که با دوستى ها و روابط خيابانى و تلفنى دختر و پسر که زيبايى ها و جذّابيت هاى ظاهرى در آنها نقش زيادى دارد و در دنياى احساسات و عواطف غوطه مى خورند، شناخت کامل از خصوصيات اخلاقى و سليقه هاى فردى حاصل نمى شود.
البته، بعد از مطالعه و دقت هاى لازم، اگر شرايط مثبت بود و دختر و پسر واقعاً قصد ازدواج با يکديگر را داشتند، مى توانند براى اطمينان بيش تر و ايجاد هماهنگى و آمادگى براى آغاز زندگى، با نامزدى رسمى و شرعى (به صورت عقد موقت) به خواست خويش برسند.
در پايان، بايد به اين نکته توجه کنيم که روابط آزاد دختر و پسر، نه تنها طرفين را به شناخت مورد نياز نمى رساند، بلکه چه بسا سبب بدنامى و محروميت از ازدواج مناسب و درخور شأن آنان مى شود; هم چنين، غوطهور شدن در اين نوع روابط، جوانانى را که بايد در بهترين مقطع از سن خود، به دنبال آموختن علم و کسب تجربه براى آينده ى خويش باشند، در اضطراب و هيجانات بى اساس نگه مى دارد و با ايجاد فشارهاى روحى و تشويش هاى درونى، آرامش را از آنان سلب مى کند; هيچ گاه اين جوانان طعم شيرين آرامش، شادى و رضايت را در زندگى خانوادگى نخواهند چشيد و هميشه چشم طمع به ديگران خواهند داشت; و اين دردى است خانمان سوز که درمانى ندارد! اگر نگاهى به کشورهاى غربى و غرب زده که در اين زمينه آزادى کامل دارند، بيندازيم، چيزى جز مفاسد گوناگون و معضلات مختلف اجتماعى نمى يابيم!
علاوه بر اين ها، دوستى ها و ازدواج هايى که بر اين پايه چيده شده اند، بسيار متزلزل اند; هفته نامه ها و مجلات خانوادگى مملو از غم نامه هايى است که دخترها و پسرها درباره ى دوستى ها و ازدواج هاى ناکام خود مى نويسند! بسيارى از آنان وقتى شور و اشتياق اوليه شان براى زندگى فرو مى نشيند و با واقعيت هاى زندگى بيش تر و بهتر روبه رو مى شوند، با يکديگر احساس نوعى بيگانگى و غرابت مى نمايند و با عدم تفاهم در زندگى مشترک مواجه مى شوند! کم نيستند زوج هايى که به خاطر اين نوع ازدواج ها از هم جدا مى شوند. واضح است که خود طلاق هم معضلى بزرگ است، هم براى اجتماع و هم براى آن خانواده ى از هم پاشيده!
تعاليم حيات بخش اسلام، راه درست و متعادل را به انسان نشان داده، و براى پيش گيرى از روابط نامشروع دختر و پسر اصول و ضوابط اخلاقى و در دوره ى جوانى، ازدواج را توصيه نموده است.
محمد صادق شجاعى
بهترين راه براى متعادل نمودن دوستى هاى افراطى اين است که با نگاه واقع بينانه به پيامدهاى آن بينديشيم. بى ترديد دوستى يکى از نيازهاى انسان به خصوص در سنّ جوانى است و معاشرت و هم نشينى با دوستان شايسته و باايمان، موجب رشد شخصيّت اجتماعى و تقويت ارزش هاى اخلاقى و معنوى دو جوان مى گردد; نيز با دوستان خوب و مورد اعتماد مى توان در زمينه هاى درسى و مسائل اجتماعى و فرهنگى به تبادل نظر و همکارى پرداخت; و اساساً انتخاب دوستانى که از لحاظ درسى و اخلاقى شايسته اند، مى تواند بهترين بازوى موفقيّت جوان باشد; اما بايد توجه داشت که افراط در هر کارى ناپسند است و در دوستى ها و دوست يابى نيز ممکن است پيامد منفى داشته باشد.
بنابراين، براى متعادل نمودن دوستى هاى افراطى، بايد هم در اصل انتخاب دوست و هم در حدود آن نهايت دقت را داشته باشيم. اگر در انتخاب دوست ملاک هايى را که در آيات و روايات بيان شده رعايت کنيم، تا حد زيادى از دوستى هاى افراطى جلوگيرى مى شود. سعى کنيم با افرادى دوست شويم که مصداق حديث شريف ـ «مؤمن آيينه ى مؤمن است»[7]ـ باشد و از دوستى بدون حساب و کتاب جدّاً خوددارى کنيم. دوستى هايى که به راحتى و بدون دقت و شناخت کافى پديد مى آيند، پايدار و ثمربخش نيستند و به همان راحتى پس از اندک زمانى به هم مى خورند. دوستى با تعدادى اندک، از روى شناخت و آگاهى و امتحان آنان در موقعيت هاى مختلف، به مراتب بهتر از دوستى با تعدادى زياد و بدون شناخت کافى است. البته بايد توجه داشت که مفهوم «دوست شدن» به مراتب عميق تر از «روابط اجتماعى داشتن» و «برخورد با ديگران» است. روابط اجتماعى و تعامل با ديگران، با رعايت اصول و معيارهاى انسانى و اخلاقى، لازمه ى زندگى اجتماعى است و داشتن روابط سالم با ديگران، نشانه ى رشد اجتماعى است; امّا دوست شدن مفهومى است که از يک رابطه ى قلبى و عاطفى بين دو يا چند نفر حکايت دارد و در واقع نوعى دل بستگى است. اين نوع رابطه در صورتى مفيد و ثمربخش است که معيارهاى انتخاب دوست در آن رعايت شده باشد.
نکته ى ديگرى که توجه به آن مى تواند از پيامدهاى منفى دوستى هاى افراطى پيش گيرى کند، اين است که دوستى مفرط، حتى با افرادى که واجد همه يا اکثر صفات پسنديده اند، هميشه مطلوب نيست; همان گونه که دوست شدن با ديگران بدون رعايت معيارها و اصول اسلامى (مانند دوستى با جنس مخالف و يا دوست شدن با افرادى که از نظر اخلاقى مشکل دارند) جايز نيست و پيامدهاى منفى به همراه دارد، افراط در دوستى نيز چه بسا ممکن است براى انسان دست و پا گير شود و استقلال و هويت فردى را از او سلب کند. توجه به اين پيامدها يکى از کارآمدترين شيوه هاى کنترل و پيش گيرى از دوستى هاى افراطى است و در نقش راهکارهاى شناختى مى تواند مؤثر واقع شود. برخى از جنبه هاى منفى دوستى هاى افراطى بين جوانان عبارت اند از:
1. هيچ ضمانتى وجود ندارد که اين دوستى ها پايدار بماند; چه بسا ممکن است فردى که مورد اعتماد و اطمينان ماست، پس از مدتى به راه هاى خلاف کشيده شود. اگر دوستى بيش از حد عميق و صميمى باشد، اين احتمال وجود دارد که نتوانيم از وى فاصله بگيريم و به اعتبار اين که دوست ماست اعمال وى را توجيه کنيم.
2. ممکن است در زندگى تغيير و تحولاتى رخ دهد و موجب دورى و جدايى دوستان شود. دانش جويان پس از پايان دوره ى تحصيلى هر کدام به شهر و ديار خود بازمى گردند و يا ممکن است با ازدواج از يکديگر دور شوند، اگر دوستى بيش از اندازه باشد، تحمل دورى و جدايى از دوستان بسيار سخت و ناگوار خواهد بود و در پاره اى موارد، ضربه ى عاطفى شديدى در پى خواهد داشت.
3. مسائلى در زندگى انسان وجود دارد که نبايد هيچ فردى از آن مطلع شود، اين گونه مسائل را حتى با نزديک ترين و صميمى ترين دوستان خود نبايد بازگو کرد، اين خود عاملى است که دايره ى دوستى انسان را محدود و مشخص مى کند.
4. دوستى هاى افراطى به نحوى مانع رشد فکرى افراد، به خصوص جوانان و نوجوانان است; زيرا به سبب وابستگى شديد دوست دارند هميشه با هم و در کنار يکديگر باشند، روابط عاطفى آنان با خانواده کمرنگ مى شود، هم نوايى و تقليد از دوستان منبع اصلى هنجارهاى رفتارى آنان قرار مى گيرد و گاه ممکن است همين دوستى هاى افراطى باعث شود از مسائل عبادى، معنوى و ياد خدا غافل شوند.
با توجه به اين پيامدهاى منفى اخلاقى و روانى دوستى هاى افراطى، شايسته است جوانان و نوجوانان در انتخاب دوست دقت کنند و پس از آن که افرادى را شايسته ى دوستى دانستند، حدود دوستى را در روابط خود رعايت نمايند.
روابط نامشروع چه تأثيرى در روحيه و ايمان و اعتقادات جوانان دارد؟
ابوالقاسم مقيمى حاجى
غريزه ى جنسى يکى از غرايز نهفته در نهاد انسان است که همانند ساير غرايز، خواست طبيعى خويش را طلب مى کند و انسان ناچار است به اين غريزه پاسخ بگويد.
اما آنچه انسان را از حيوان ممتاز مى سازد، حکومت عقل بر اعمال انسانى است و از آن جا که در انسان، غرايز مختلفى وجود دارد و هر يک از آنها بر اساس حکمت و هدفى در نهاد او قرار گرفته است، سعادت و خوش بختى و دست يابى به آرامش واقعى او در گرو پاسخ گويى متوازن و متعادل به اين غرايز است.
تمرکز بيش از حد روى يک غريزه و ترجيح دادن آن بر ديگر خواسته هاى عقلايى و فطرى، همانند رشد نامتعادل يکى از اندام ها ـ مثلاً يک دست ـ و متوقف شدن رشد ساير اعضاست. بى شک چنين هيکلى ناقص و بدمنظر خواهد بود.
پيامدهاى منفى روابط نامشروع در بين جوانان
1. از بين رفتن کرامت انسانى و غرق شدن در شهوات:
اگر انسان ارضاى غرايز و شهوات را تنها هدف زندگى بداند، ديگر معنا ندارد که راه مخصوصى را براى آن در نظر بگيرد، بلکه در نظر او هر عاملى که بهتر و بيش تر در خدمت شهوات قرار گيرد، (چشم چرانى، روابط نامشروع، خودارضايى، ميل و اعتياد به تماشاى عکس ها و فيلم هاى مبتذل و...) موجه و پسنديده خواهد بود; هرچند در ستيز با ضوابط عقلى و دينى باشد و به نابودى شرافت انسانى و جامعه ى بشرى منجر شود.[8]
عامل اصلى انحرافات اخلاقى و تضعيف باورهاى اعتقادى در غرب، همين طرز تفکر، يعنى نگرش استقلالى به غرايز است. اين مسئله باعث شده که تمامى ارزش هاى انسانى زيرپا گذاشته شود و افراد در مسير انحطاط و تباهى سير کنند.
در واقع مشکلات و معضلات اخلاقى و اجتماعى، چون: قتل، جنايت، خودفروشى، اختلالات روانى، تزلزل پيوند خانوادگى و... همه معلول اصل لذت جويى و حکومت غرايز و روابط آزاد و مختلط و از ميان رفتن اهداف بلند انسانى است.
2. سلب آرامش روانى و ايجاد اضطراب و افسردگى:
روابط آزاد و نامشروع، باعث مى شود سلامت روانى افراد به شدت آسيب ببيند و فطرت پاک انسانى وى به گناه آلوده شود. عده اى هم چون فرويد[9] و راسل[10] آزادى هاى جنسى را براى دست يابى به آرامش روانى و برطرف شدن عقده هاى درونى پيشنهاد نمودند، امّا نتيجه اى که به دست آمد دقيقاً خلاف آن بود.
اين فقط مشکل غرب نيست، بلکه در ساير جوامع که به پيروى از غرب رو آورده اند نيز روز به روز آمار اختلالات و بيمارى هاى روانى و جنايات ناشى از ناکامى ها افزايش مى يابد.
استاد شهيد مطهرى (ره) گسترش محرّکات جنسى را عامل اصلى انحرافات اخلاقى و غرق شدن در شهوات مى داند:
(اين نوع روابط) هيجان ها و التهاب هاى جنسى را فزونى مى بخشد و تقاضاى سکس را به صورت يک عطش روحى و خواست اشباع نشدنى درمى آورد.
در رويکرد دينى، غريزه ى جنسى هم چون آتشى است که هرچه بيش تر به آن خوراک بدهند شعلهورتر مى شود و هيچ گاه فرد به ارضاى کامل دست نمى يابد. در نتيجه، اشتباه است که گمان کنيم تحريک پذيرى جنسى، گستره ى خاصى دارد و از آن پس آرام مى گيرد.
(در اين ميدان)، هيچ فردى از تصاحب زيبارويان و هيچ زنى از متوجه کردن مردان و تصاحب قلب آنان، و بالاخره هيچ دلى از هوس سير نمى شود. از طرفى تقاضاى نامحدود، خواه و ناخواه، دست نيافتنى و هميشه مقرون به نوعى احساس محروميت است و منجر به اختلالات روحى و بيمارى هاى روانى مى گردد که امروزه در دنياى غرب بسيار به چشم مى خورد.[11]
3. کاهش ميل به ازدواج و تشکيل زندگى شرافتمندانه:
جوانانى که قبل از ازدواج، روابط نامشروع را تجربه کرده و طهارت روح و صفاى باطن خود را لکه دار ساخته اند، انگيزه ى چندانى براى ازدواج ندارند و انتخاب همسر برايشان مشکل مى شود; زيرا از طرفى به همه شک دارند[12] و از طرف ديگر بعد از ازدواج نيز دل کندن از لذت هاى گذشته برايشان مشکل است و تنوع طلبى روانشان را بيمار ساخته و چه بسا بعد از ازدواج، دوباره به منجلاب فساد کشيده شوند. ويل دورانت مى گويد:
فساد پس از ازدواج، بيش تر محصول عادات پيش از ازدواج است.[13]
4. تضعيف باورهاى اعتقادى و ايمان:
آيات و روايات بسيارى به آثار سوء پيروى از هوى و هوس و شهوات اشاره نموده و انسان را از آن برحذر داشته اند.
اولين گام در روابط نامشروع، نگاه هاى هوس آلود و چشم چرانى است. خدواند در قرآن، افراد با ايمان را از نگاه هوس آلود و شهوانى نهى فرموده[14] و به اين نکته اشاره نموده است که تخلف از دستور الهى موجب خسران انسان در دنيا و آخرت و عامل اصلى انحطاط انسان است. چنان که حضرت على(عليه السلام) مى فرمايد:
حکمت و شهوت در يک قلب جمع نمى شود[15].
و در روايت ديگرى نيز مى فرمايد:
هيچ چيز به اندازه ى غلبه ى شهوات، تقوا را از بين نمى برد.[16]
هم چنين مى فرمايد:
کسى که با شهوت همراه شود جان و عقلش مريض و بيمار مى شود.[17]
با توجه به آيات و روايات، روشن مى شود که انسان، تنها در سايه ى عمل به تعاليم نورانى اسلام مى تواند به سعادت و سلامت روانى دست يابد و به خدا نزديک تر شود; اما با تخلّف از دستورات الهى و رعايت نکردن حدود اسلامى در روابط با ديگران، از رحمت الهى دور مى شود و به سوى فساد و تباهى گام برمى دارد.
براى جلوگيرى از روابط نامشروع چه راه حلّى پيشنهاد مى شود؟
ابوالقاسم مقيمى حاجى
در ميان غرايز درونى انسان، غريزه ى جنسى، نمود خاصّى داشته و از بدو بلوغ، خودنمايى مى کند و اندک اندک بر همه ى خواسته هاى جوان حاکم شده و روح و جان او را تسخير و بر انديشه و اعمال او سايه مى اندازد.
بدون ترديد براى ارضاى اين غريزه ى طبيعى و نيرومند، بايد چاره اى انديشيد و راه درستى انتخاب نمود. جامعه ى غرب که نظريه ى فرويد، راسل و... را در آزادى بى قيد و شرط شهوت رانى پذيرفته است، شاهد پيامدهاى منفى آن بوده و آمار فاجعه هاى شهوانى در رسانه ها و نوع روابط ناهنجار دختران و پسران، مرد و زن و ... شواهد گوياى اين مطلب است. اگر بر فرض از وجود فرزندان نامشروع بى سرپرست، نوزادان پيدا شده در زباله دان ها و توالت ها، کورتاژها و قتل ها و ضايعه هاى ديگر اخلاقى و انسانىِ ناشى از آزادىِ جنسى چشم پوشى کنيم، با اين فاجعه ى بزرگ که نابودى شخصيّت انسانى زن و تبديل شدن او به توپى شهوانى که هر لحظه مورد حمله ى چشم ها، لمس ها و قوّه ى شهوانى مردانِ شهوت ران است چه کنيم؟[18] با بازيچه شدن زندگى پر از آمال و اهداف انسان که بايد به سوى کمال و تعالى رشد نمايد، چه مى توان کرد؟
در چنين جامعه ى پرالتهابى از در و ديوار، کوچه، خيابان، مدارس و اداره ى آن، جز شهوت و خودنمايى و ناز و نياز ديده نمى شود و همه ى امور، در عين رنگارنگ بودنشان تنها يک رنگ داشته و آن هم رنگ لذّت جويى است. حال اگر لذّت بيش تر در ظلم و تعّدى بر حقوق ديگران باشد، فرقى نمى کند; چون هدف، حفظ منافع شخصى و لذت فردى است. براى افراد چنين جامعه اى، سرنوشت اخلاقى جامعه، حقوق ديگران و آينده ى نسل بشر اهميّتى ندارد.
دنياى غرب، انسان آزاد و شرافتمند را اسير و ذليل لذّت جويى هاى زودگذر نموده است. اگر مى توانستند ادعا کنند که حدّاقل در کام يابى هاى جنسى و ارضاى کامل شهوات انسانى و به قول فرويد براى حل عقده هاى روانى و ايجاد عشق و محبّت موفّق بوده اند باز خوب بود، امّا در همين نيز با مشکل روبه رو هستند.
شهيد مطهرى در اين باره مى گويد:
در مورد غريزه ى جنسى و برخى غرايز ديگر، برداشتن قيود، عشق به مفهوم واقعى را مى ميراند و طبيعت را هرزه و بى بندوبار مى کند، در اين مورد هرچه عرضه بيش تر گردد هوس و ميل به تنوع افزايش مى يابد.[19]
اين که راسل مى گويد: «اگر پخش عکس هاى منافى عفّت مجاز شود پس از مدّتى مردم خسته خواهند شد و نگاه نخواهند کرد» شايد در باره ى يک عکس به خصوص و يک نوع بى عفّتى به خصوص صادق باشد، ولى مطلقاً در مورد همه ى بى عفّتى ها صادق نيست; يعنى از يک نوعِ خاصِّ بى عفّتى خستگى پيدا مى شود، نه بدين معنا که تمايل به عفاف جانشين آن شود، بلکه بدين معنا که آتش و عطش روحى زبانه مى کشد و نوعى ديگر را تقاضا مى کند و اين تقاضاها هرگز تمام شدنى نيست.
خود راسل در کتاب زناشويى و اخلاق اعتراف مى کند که عطش روحى در مسائل جنسى، غير از حرارت جسمى است; آنچه با ارضا تسکين مى يابد حرارت جسمى است نه عطش روحى.[20]
ويل دورانت پيرامون پيامدهاى آزادى هاى جنسى مى گويد:
در زير عوامل سطحى طلاق، نفرت از بچه دارى و ميل به تنوّع طلبى نهان است. ميل به تنوّع گرچه از همان آغاز در بشر بوده است، ولى امروزه به سبب اصالت فرد در زندگى نو و تعدّد و محرّکات جنسى در شهرها و تجارى شدن لذّت جنسى دو برابر گشته است.[21]
هم چنين مى گويد:
فساد پس از ازدواج، بيش تر محصول عادات پيش از ازدواج است.[22]
حال بايد ديد راه حل درست براى کنترل غرايز و جلوگيرى از ايجاد روابط نامشروع و در عين حال ارضاى صحيح غريزه ى جنسى چيست؟
شهيد مطّهرى (ره) در اين باره مى گويد:
به عقيده ى ما براى آرامش غريزه، دو چيز لازم است: يکى ارضاى غريزه در حدّ حاجت طبيعى و ديگر جلوگيرى از تهييج و تحريک آن.[23]
اسلام براى ارضاى صحيح مسائل جنسى، ازدواج دايم و در صورت مهيّا نبودن شرايط آن، ازدواج مدّت دار و موقّت را (با توجّه به ضوابط و شرايط شرعى[24] و رعايت جوانب اخلاقى) توصيه نموده است.
اسلام اصرار فراوانى دارد که محيط خانواده براى کام يابى زن و شوهر از يکديگر آمادگى کامل داشته باشد. زن يا مردى که از اين نظر کوتاهى کند مورد نکوهش صريح اسلام قرار گرفته است. اسلام اصرار فراوانى به خرج داده است که محيط اجتماع بزرگ، محيط کار و عمل و فعّاليّت بوده و از هر نوع کام يابى جنسى در آن محيط خوددارى شود.
فلسفه ى تحريمِ نظربازى و تمتّعات جنسى از غير همسر قانونى و هم چنين فلسفه ى تحريم خودآرايى و تبرّج زن براى بيگانه همين است.[25]
اگر بتوانيم تصوّر کنيم که اتّحاد روح زن و شوهر و عواطف صميمانه اى که احياناً تا آخرين روزهاى پيرى، که غريزه ى جنسى فعاليتى ندارد، باقى است، براى زندگى ارزش بيش تر و بالاترى دارد، و نيز اگر بتوانيم تصوّر کنيم که لذّت يک مرد از مصاحبت همسر مشروع و وفادارش با لذّتى که از مصاحبت يک زن ديگر مى برد تفاوت دارد، کوچک ترين ترديدى در اين جهت نخواهيم کرد که به خاطر بهره مند شدن از مسرّت و آرامش بيش تر، لازم است عواطف جنسى افراد را محدود به همسر قانونى کرده و محيط و کانون خانواده به اين کار، و اجتماع بزرگ را به کار و فعاليّت اختصاص دهيم. مطلب مهم تر جنبه هاى اجتماعى ازدواج است. ازدواج و تشکيل کانون خانوادگى، ايجاد کانونى براى پذيرش نسل آينده است و سعادت نسل هاى آينده به وضع اجتماع خانوادگى بستگى کامل دارد.[26]
پس چون انسان زنده است و بايد زندگى کند و زندگى انسانى که سرشار از غرايز و عواطف و نيازهاست بدون شريک و همسفر امکان ندارد، همسر قانونى و دايمى انسان بهترين همراه و همدل و پشتيبان لحظه هاى تنهايى و برطرف کننده ى خستگى هاى روحى است.
فراهم شدن زمينه ى ازدواج به موقع جوانان، نيازمند همکارى پدر و مادرها و ارائه ى خدمات لازم از سوى دولت است. نهاد خانواده و دولت، همان گونه که در امر تربيت و حفظ امنيت در جامعه نقش دارند، در زمينه ى حفظ سلامت روانى افراد جامعه نيز رسالت عظيمى را بر دوش دارند که متناسب با دوره هاى سنّى افراد اقدام کنند. بدون شک، سلامت روانى جوانان در سايه ى ازدواج و تشکيل خانواده حاصل مى شود. حال اگر جوانى موفّق به ازدواج نشده و پاسخ گويى به مسائل غريزى از اين راه (ازدواج دايم و يا موقت) برايش ممکن نباشد، بايد با ايمان و اعتقاد، از عفاف و طهارت روح وجسم خويش محافظت نمايد. در اين جا نقش نکته ى دومى که شهيد مطهرى (ره) فرموده بيش تر روشن مى گردد:
جوان بايد خود را از انواع محرّکات و مهيّجات دور نگه دارد. نگاه کردن به صحنه هاى تحريک کننده، اعم از فيلم و عکس، خواندن داستان هاى مهيّج و برخوردهاى آزاد و بى حدّ و مرز دختر و پسر، همه در لغزش و غوطهور شدن در آلودگى مؤثّر است.
لذا دختر و پسر جوان و مجرّد بايد سعى کند تا حدّ امکان، افکار و انديشه ى خود را از اين صحنه ها دور نگه دارد و تا حد امکان از برخوردهاى مختلط با جنس مخالف، به ويژه در محيط هايى که اصول اسلامى رعايت نمى شود، پرهيز نمايد تا زمينه ى گناه و امکان به وجود آمدن روابط نامشروع فراهم نشود.
نظرات شما عزیزان:
____8888888888____________________
____888888888888888_________________ __888888822222228888________________ _888888222I2222288888_______________ 888888222222222228888822228888______ 888882222222222222288222222222888___ 88888222222222LUV22222222222222288__ _8888822222222222222222222222222_88_ __88888222222222222222U22222222__888 ___888822222222222222222222222___888 ____8888222222222222222222222____888 _____8888222222222222222222_____888_ ______8882222222222222222_____8888__ _______888822222222222______888888__ ________8888882222______88888888____ _________888888_____888888888_______ __________88888888888888____________ ___________888888888________________ ____________888888__________________ _____________8888___________________ ______________88____________________ ______________8_____________________ ______________1_____________________ _______________1____________________ ________________1___________________ _________________1__________________ __________________1_________________ __________________1_________________ _________________1__________________ ________________1___________________ _______________1____________________ ______________1_____________________ ______________1_____________________ _______________1____________________ ________________1___________________ _________________1__________________ __________________1_________________ ___________________1__________ balloon heart
سلام منو با نام گیم نت حسین حسینی لینک کن تا با هم تبادل لینک داشته باشیم
داداش من میخوام تو وبلاگم آهنگ بذارم واسه دانلود. میشه راهنمایی کنی؟
آخرین مطالب
لینک ها مفید پیوند ها
تبادل
لینک هوشمند
|
||